English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2669 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
floods U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hand out U حریف دریافت کننده سرویس
forcing shot U ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
forces U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
force U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forcing U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
safety valve U پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
vindicative U دفاع کننده
defendants U دفاع کننده
defendant U دفاع کننده
recipient U دریافت کننده
recipients U دریافت کننده
getter U دریافت کننده
payee U دریافت کننده
receiver U دریافت کننده
receivers U دریافت کننده
payees U دریافت کننده
out- U دریافت کننده سرویس
out U دریافت کننده سرویس
payee U دریافت کننده پول
consignee U دریافت کننده محموله
payees U دریافت کننده وجه
payees U دریافت کننده پول
payee U دریافت کننده وجه
outed U دریافت کننده سرویس
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
flat pass U پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
suicide pass U پاس به دریافت کننده از پشت سرش
cut block U سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
go U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
broadcast U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcasts U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
answers U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever U دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answer U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
doa U شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
hitches U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
samisch variation U واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence U دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence U دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
defense U دفاع وزارت دفاع
one on one U دفاع یارگری دفاع تک به تک
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
self defense U دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
remit U فرستادن
remits U فرستادن
remitted U فرستادن
remitting U فرستادن
sends U فرستادن
dispatched U فرستادن
sending U فرستادن
to send off U فرستادن
give off <idiom> U فرستادن
to a. letter U فرستادن
pack U فرستادن
hand over U فرستادن
packs U فرستادن
despatched U فرستادن
consigning U فرستادن
send in U فرستادن
consigned U فرستادن
to send back U پس فرستادن
send back U پس فرستادن
consigns U فرستادن
despatching U فرستادن
to send off U فرستادن
dispateh U فرستادن
dispatches U فرستادن
despatch U فرستادن
dispatch U فرستادن
consign U فرستادن
despatches U فرستادن
to serve a subpoena on U فرستادن
send round U فرستادن
send U فرستادن
send out U فرستادن
delegated U به نمایندگی فرستادن
jamming U پارازیت فرستادن
mails U باپست فرستادن
pulsing U فرستادن موج
transmissibility U قابلیت فرستادن
call for some one U پی کسی فرستادن
to call for anyone U پی کسی فرستادن
retransmit U دوباره فرستادن
circularize U بخشنامه فرستادن به
remittance U فرستادن پول
missend U اشتباها فرستادن
delegates U به نمایندگی فرستادن
remittances U فرستادن پول
delegating U به نمایندگی فرستادن
delegate U به نمایندگی فرستادن
missions U بماموریت فرستادن
mission U بماموریت فرستادن
to send for a person U بی کسی فرستادن
consignment U امانت فرستادن
send-up U بزندان فرستادن
send up U بزندان فرستادن
issued U نشریه فرستادن
issues U نشریه فرستادن
to send on fools errand U پی نخودسیاه فرستادن
consignments U امانت فرستادن
send-ups U بزندان فرستادن
forward U فرستادن رساندن
send on U جداگانه فرستادن
forwarded U فرستادن رساندن
issue U نشریه فرستادن
return U پس فرستادن عودت
to send down rain U باران فرستادن
to send a message U پیام فرستادن
imparadise U به بهشت فرستادن
returning U پس فرستادن عودت
mail U باپست فرستادن
returned U پس فرستادن عودت
returns U پس فرستادن عودت
radiographic U پیام رادیوتلگرافی فرستادن
deliver U فرستادن توپ به هدف
to send something to my friend U چیزی را به دوستم فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
dispatch U عزیمت فرستادن پیام
dispatches U عزیمت فرستادن پیام
dispatches U روانه کردن فرستادن
to send soldiers into the streets U سربازان را به خیابانها فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
dispatched U عزیمت فرستادن پیام
delivers U فرستادن توپ به هدف
despatching U عزیمت فرستادن پیام
despatched U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
despatches U عزیمت فرستادن پیام
radio U پیام رادیویی فرستادن
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radios U پیام رادیویی فرستادن
fade U کج فرستادن گوی گلف
fades U کج فرستادن گوی گلف
despatching U روانه کردن فرستادن
despatched U عزیمت فرستادن پیام
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
red herrings U پی نخود سیاه فرستادن
red herring U پی نخود سیاه فرستادن
refer U فرستادن بازگشت دادن
referred U فرستادن بازگشت دادن
transmissibility U فرا فرستادن پذیری
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
re export U دوباره بیرون فرستادن
to send for a person U عقب کسی فرستادن
refers U فرستادن بازگشت دادن
circularize U پرسش نامه فرستادن
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
to send to the press U برای چاپ فرستادن
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
schools U بمدرسه فرستادن درس دادن
school U بمدرسه فرستادن درس دادن
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
serve a notice on someone U برای کسی اخطار فرستادن
outclearing U فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
ship U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
ships U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
to call somebody to [for] something U پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
accred it U با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
Recent search history Forum search
1دریافت کردم
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
1confinement factor
2make the case? به فارسی چی میشه
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
2credit score
2من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com